پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

Thanks God for my life

هوایم را داشته باش ٬من خودم را به باد داده ام برای تو!

 برای مشاهده اندازه واقعی و ان یکاد و الذین کفروا لیزلقونک کلیک کنید

                     

 

 

شاه پری زیبای من;

 

 

تنهابا انگشتی اشاره کن به تمام دنیا,

 

 

که سپرده ام  تک تک  کهکشان های عالم  

 

 

بر وفق مراد تو بچرخند وفقط ساز آهنگ تو را بنوازند.

                             

  

دو ساااال گذشت....عین چشم برهم زدنی .....دو سال!!!!!

عشقم  نفسم عمرم جونم  همدمم دخترم  یکی یدونه ام  دو سال گذشت عین چشم بر هم زدنی ! و من وبلاگت رو امروز آپ میکنم....   رمز وبلاگت رو عوض کرده بودم به ایمیل امم نمی اومد   کلی حرف دارم برااات مامان... دیگه اونقدر بزرگ و خانم شدی که بتونیم دوتایی باهم گپ بزنیم. خییییلی پر درکی ماشالله  عین یه دختر بالغ یعنی گاهی شگفت زده ام میکنه فهم وخانومی ات!!! قشنگ میدونی کی بچه گی کنی،کی خانوم بشی کی درکم کنی  کی خودتو بزنی به ندونم ! این یه شروع واسه اینکه بگم چقدر هر دو تو این دو سال بزرگ شدیم.... میخوام بگردم دنبال عکسهات مرورا از دو سال به الان نزدیک چهار سالگی.... تا ب...
5 آذر 1395

پاره تنم مرا به خاطر کاستی هایم ببخش...

پایان 23 ماهگی   مه بانو حسابی خانووم شده واسه خودش و اکثر اوقات پیش مادر بزرگهاش میمونه چون مامانی یه ماهی هست توسط یه فردی که لطف داشت بهم  به یه شرکت دولتی تجاری آموزشی معرفی شده و شاغل شده به قووولی به صورت پاره وقت هم تدریس دارم تو یه آموزشگاه خصوصی و بعد دوسال خونه موندن و الافی و خوش خوابی سرمون گرم شده حسابی. مامانی شاید این روزها نبودم یه کم واست سخت بگذره ولی همه ی تلاشم واسه آینده ی خودته گلم شاید بعدها  تو پست رمزدار بیشتر واست درد و دل کنم و توضیح بدم که این روزها چگونه می گذرد... فقط بزرگ که شدی درک کن تمام روزهایی که اکثرا بی من بزرگ خواهی شد... خلاصه ی همه ی حرفهام اینکه خیلی دوستت دارم ...
29 آذر 1393
2114 13 25 ادامه مطلب

بعد از سه ماه...سلاااااااااااااااااااااااااااام!

سلام دوستان بماند که چه طوفانی در این سه ماه گذشت دوست ندارم  ازش بنویسم چون این نیز بگذرد...! الان حالمون خوبه تازه دارم خودمو  پیدا می کنم از نو شروع کرده ام... سرکار هم میرم معذرت میخوام نگران شدین ممنون از همه کسایی که حالمونو با اسمس  زنگ  یا پیام گذاشتن  جویا میشدن ایشالله به زودی میایم دلم برا همتوووووووووووون تنگ شده ... فعلا!  مواظب خودتون و خوبی هاتون باشین. بوووووووووووووووووووس الهام      چندتا عکس مونده  از دو سه ماه پیش مه گل         ...
24 آذر 1393

پاره ی تنم روزت مبارک

    دختـــــرم ، تــــاج سرم من و تــــو هر دو ز یکـــــ آغازیــــم تو همان مـــــادر فرداهایـــی من همان دخـــــتر دیــــروزینم نقشه ی کهـــنه ی دیروزی مــن نقش فـــردای تو نیستــــــ خوبــــ مـــیدانم من با همیــــن چشم نباید به جهانــتــــــ نگریستـــــ کــــاش میدانستـــــــی مادرتـــــــ با همه هم نســــلانش بذرهـــــای بدوی میپاشید تا تو با آن پسر همســایه هر دو یکســـــان و برابر باشید تا اگر ســاده سلامش کردی کس نگوید که عجـبــــــ ع...
6 شهريور 1393
3499 12 33 ادامه مطلب

قدم به قدم نزدیک تر به یک ونیم سالگی مه گلم

 این از گل پسرهای فامیل  حیاط مادربزرگم... پسردایی های کوچولوم احسان ومهدی که همیشه هواتو دارن و خلاصه کلی فدایی داری.... عاشق آب بازی هستی و متاسفانه خودمون حیاط نداریم وآپارتمانه .. ..و وقتی میریم خونه مامان جون مادربزرگ من.... حسااابی بهت خوش میگذره با ثنادخترخاله ام...... ماه قبل دو تا از دوستای دوران دانشگاهم سمیرا جون و پروانه جونی خاصه اومده بودن دیدن محیابانو که بعد نهار رفتیم پارک شهرمون و این کادوها رو هم خخییییییلی لطف کردن و برات هدیه آوردن دست گلشون دردنکنه کلیی عکس خییییلی  باحال با مایو کنار دریا که ۱۳خرداد رفته بودیم ازت انداخته بودم  که همش از مموری پاک شده.....فیلمهای مشهد هم توش بود و پ...
27 تير 1393
1737 16 30 ادامه مطلب

آتلیه ی تولد پرنسس ام

دوستم نزدیک یه ساله آتلیه زدن با شوهرشون که کارشون حرف نداره وقیمتشم خیییییییییلی مناسبتره....چند روز قبل تولد رفتیم آتلیه شون کلی ازت عکس انداختیم که اون موقع چون اول بهمن موقع امتحاناتش بود گفت نمیتونه واسه روز تولد آمادشون کنه و  واسه عکس بزرگ شاسی برای سرمجلسی مراسم جشن ات هم مجبور شدیم بریم آتلیه ی دیگه که ....که عکسش تو پست آتلیه ی 1 هست کاش اصرار میکردم وعکس شاسی رو هم سفارش میدادم به همین آتلیه که الان پشیمون نشم از کار آتلیه ی ... حالا  جدیدا عکسها آماده شده....بفرمایین تماشای عکسهای آتلیه امیدوار که توی عکسهای پرتره کارشون عالیه... ... چون دوست جون جونیمه وخییییلی هم دوسش دارم&nb...
8 خرداد 1393
2565 13 44 ادامه مطلب

عکسهای جامانده از 16ماهگی

  16ماه گذشت...عاشقانه ...بی وصف 16ماه گذشت ....مادرانه.....بی درد 16ماه گذشت کودکانه......بی غم نازنینم ممنونم از این زندگی... 17ماهگیت مبارک  این متن رو که همین الان با دیدن این عکسها از ذهنم تراوش شد تقدیم میکنم به زندگی ،دختر نازنینم محیا   گویند قلب هرکس اندازه ی مشت اوست ....قلبت چه زیبا در دستانم  جا خوش میکند... کوچک است اما آنقدر بزرگ که همه ی دنیای من با آن هم ترازو شده است دستانت... کوچک اند...اما عجیب قدرتی به من میدهند... بزرگ میشوی...اندازه ی دستان خودم... اما من هر روز بیش از پیش محتاج همین دستهای کوچکت ... پاهایت ...ظریف......
31 ارديبهشت 1393
3894 11 91 ادامه مطلب