قدم به قدم نزدیک تر به یک ونیم سالگی مه گلم
این از گل پسرهای فامیل حیاط مادربزرگم...
پسردایی های کوچولوم احسان ومهدی که همیشه هواتو دارن و خلاصه کلی فدایی داری....
عاشق آب بازی هستی و متاسفانه خودمون حیاط نداریم وآپارتمانه ....و وقتی میریم خونه مامان جون مادربزرگ من.... حسااابی بهت خوش میگذره با ثنادخترخاله ام......
ماه قبل دو تا از دوستای دوران دانشگاهم سمیرا جون و پروانه جونی خاصه اومده بودن دیدن محیابانو که بعد نهار رفتیم پارک شهرمون و این کادوها رو هم خخییییییلی لطف کردن و برات هدیه آوردن
دست گلشون دردنکنه
کلیی عکس خییییلی باحال با مایو کنار دریا که ۱۳خرداد رفته بودیم ازت انداخته بودم که همش از مموری پاک شده.....فیلمهای مشهد هم توش بود و پاک شده....حالا خوبه عکسهای مشهد رو بلافاصله اومدنی زدم به وبلاکت....و الا خییییلی افسوس میخوردم
گرمایی بوده ام همیشه
ولی
بین خودمان بماند...
سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد....
یادت یاشد
اگر او برای تو ساخته شده....
من برای تو ویران شده ام
ترک برداشته دلم......!!!
بس که تو گرم و سردش کردی....!!
!