پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

Thanks God for my life

نگاهی به اعماق آسمان...

  تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت میتوان گفت که من چلچله باغ توام                 مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف                سخت محتاج به گرمای پر و بال توام         مامانی هر وقت برف میاد به آسمون نگاه کن...منتظر باش اگر دونه های برف سیاه از آسمون افتاد اون موقع منم  دوستت ندارم!!!! فدای اولین برف دیدنت... فدای تعجبت ...! فدای قشنگی برف خدا... فدای قشنگی خودت...   دخترک کوچک من ... امیدوارم روزای زمس...
11 دی 1392

تیریک یک ماه مانده به روز موعود...پایان یازده ماهگیت مبارک عسلم

میشه گفت تو یازده ماهگی دوپینگ کردی عروسک... همه ی پیشرفت های اساسی ات میشه گفت توی این ماه ثبت شد عزیزم... 5 آذر بود که کشف شد میتونی بدون تکیه گاه رو پای خودت وایستی و رکوردت تا 20 ثانیه رسید ... و به قول فاطمه جون هیچ تلاشی برای تاتیماسیون نکردیم و خودت همینجوری به مبل و دیوار  تکیه میدادی و راه میرفتی... 27 آذر بود که عزیزجون اومد خونه مون و من توی آشپزخونه مشغول بودم که  عزیزجون گفت: ااااااه!!   الهام از کی راه میره؟؟ من :  راه نمیره!!!! یهووو دیدم  مامانم  تو رو گذاشته روبه روش و تو داری قشنگ سه چهار قدم میری به طرفش... واااای از خوشحالی میخواستم جیغ بکشم دست...
8 دی 1392

اولین شب یلدای محیا و هندونه ی متفاوت و شیرینه امسال ما...

  محفل آریائی تان طلائی دل هایتان دریائی شادی هایتان یلدائی پیشاپیش مبارک باد این شب اهورائی                       آخه نارنگی رو با پوست نمی خورن که جیگر!!! پوستشو بخوری قیافت همین شکلی میشه   دختر نازم سخاوتمندی و بخشش را از پاییز بیاموز که  شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان می کند،     دخترک شیرین من .. آخر پاییز که شد  همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!!!! اما تو بشمار ت...
3 دی 1392

مامانها کمک...

بدون مقدمه ... قبلا محیا پاهاش به ندرت می سوخت ولی حالا روز نیست که پی پی کنه و پاهاش نسوزه و مجبورم هر بار که بازش میکنم حتما کرم سوختگی پا بزنم میدونین از چی میتونه باشه؟؟؟ الان یه دو ماهی هست که همش خوب میشه و دوباره روز از نو روزی از نو همیشه آثار قرمزی تو پاهاش هست... پوشک هم canbabah است و از دو ماهگیش همین رو استفاده میکنم موندم به خدا ... یعنی محاله که بازش کنم و قرمزی رو پوستش نباشه...         و سوال دیگه اینکه بعد حمام به صورت و بدن نی نی چه لوسیون یا کرمی میزنین؟؟ یا اصلا نمیزنین؟؟؟ مادر بزرگم میگه از الان پوست بچه رو به این چیزها عادت نده ولی خوب حس میکنم که پوستش خش...
27 آذر 1392

عکسی از محیا با مدل موی متفاوت

     برای دیدن بقیه ی عکسها لطفا ادامه مطلب...    بعععععله اون نی نی خوشتیپ بالایی با اجازتون خودمم! البته مامان الی در سایز  فسقلی  اونایی که قول خوردن زودی اعتراف کنن... مدیونی اگه باورت شده بود محیاست و بهم نگی حالا بیاد جلو ببینم کی میگه محیا شبیه مامانش نیست!!!!!!!! اینم از بقیه ی بچه گیم       اینم از بابای عزیزم و عروسکم سیمین... وای که چقدر زود گذشت ...آن روزها... قربونت برم بابای خوبم که الانم واسه گرفتگی رگ هات  بیمارستان بستری هستی یادم میاد بچه گی هام هر موقع مامان میخواست دعوام کنه  تو ب...
24 آذر 1392

چرا این روزها نیستم ...!!!!؟

شما هم اگه خصوصی هایی که واسه یه نفر که دوسش داشتین از یه شهر دیگه  از یه نفر دیگه بدون اسم  با اوصافی از خودتان به دستتون می رسید همون حال منو داشتید...!!! و دهنتون از تعجب باز از می موند  اونجاست که دلتون می خواد برید تو لاک خودتون و بیرون نیاین... اونجاست که نمی دونین کی خوبه کی بد...!!!! کی راست میگه ؟ کی دروغ؟ خیلی دلم شکسته میتونم به جرات بگم تا به حال همچین حس سردرگمی بهم دست نداده بود همچین حس پوچی...که دیگه دلت نخواد با کسی همدردی کنی... به کسی کمک کنی... و کسی رو دوست داشته باشی...به کسی مهربونی کنی و اون وقت بشی آدم بده ی قصه   خواستم بر خلاف میلم پست قبلی  رو هم ...
24 آذر 1392