پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

Thanks God for my life

پاره تنم مرا به خاطر کاستی هایم ببخش...

پایان 23 ماهگی   مه بانو حسابی خانووم شده واسه خودش و اکثر اوقات پیش مادر بزرگهاش میمونه چون مامانی یه ماهی هست توسط یه فردی که لطف داشت بهم  به یه شرکت دولتی تجاری آموزشی معرفی شده و شاغل شده به قووولی به صورت پاره وقت هم تدریس دارم تو یه آموزشگاه خصوصی و بعد دوسال خونه موندن و الافی و خوش خوابی سرمون گرم شده حسابی. مامانی شاید این روزها نبودم یه کم واست سخت بگذره ولی همه ی تلاشم واسه آینده ی خودته گلم شاید بعدها  تو پست رمزدار بیشتر واست درد و دل کنم و توضیح بدم که این روزها چگونه می گذرد... فقط بزرگ که شدی درک کن تمام روزهایی که اکثرا بی من بزرگ خواهی شد... خلاصه ی همه ی حرفهام اینکه خیلی دوستت دارم ...
29 آذر 1393
2153 13 25 ادامه مطلب

بعد از سه ماه...سلاااااااااااااااااااااااااااام!

سلام دوستان بماند که چه طوفانی در این سه ماه گذشت دوست ندارم  ازش بنویسم چون این نیز بگذرد...! الان حالمون خوبه تازه دارم خودمو  پیدا می کنم از نو شروع کرده ام... سرکار هم میرم معذرت میخوام نگران شدین ممنون از همه کسایی که حالمونو با اسمس  زنگ  یا پیام گذاشتن  جویا میشدن ایشالله به زودی میایم دلم برا همتوووووووووووون تنگ شده ... فعلا!  مواظب خودتون و خوبی هاتون باشین. بوووووووووووووووووووس الهام      چندتا عکس مونده  از دو سه ماه پیش مه گل         ...
24 آذر 1393

پاره ی تنم روزت مبارک

    دختـــــرم ، تــــاج سرم من و تــــو هر دو ز یکـــــ آغازیــــم تو همان مـــــادر فرداهایـــی من همان دخـــــتر دیــــروزینم نقشه ی کهـــنه ی دیروزی مــن نقش فـــردای تو نیستــــــ خوبــــ مـــیدانم من با همیــــن چشم نباید به جهانــتــــــ نگریستـــــ کــــاش میدانستـــــــی مادرتـــــــ با همه هم نســــلانش بذرهـــــای بدوی میپاشید تا تو با آن پسر همســایه هر دو یکســـــان و برابر باشید تا اگر ســاده سلامش کردی کس نگوید که عجـبــــــ ع...
6 شهريور 1393
3542 12 33 ادامه مطلب

قدم به قدم نزدیک تر به یک ونیم سالگی مه گلم

 این از گل پسرهای فامیل  حیاط مادربزرگم... پسردایی های کوچولوم احسان ومهدی که همیشه هواتو دارن و خلاصه کلی فدایی داری.... عاشق آب بازی هستی و متاسفانه خودمون حیاط نداریم وآپارتمانه .. ..و وقتی میریم خونه مامان جون مادربزرگ من.... حسااابی بهت خوش میگذره با ثنادخترخاله ام...... ماه قبل دو تا از دوستای دوران دانشگاهم سمیرا جون و پروانه جونی خاصه اومده بودن دیدن محیابانو که بعد نهار رفتیم پارک شهرمون و این کادوها رو هم خخییییییلی لطف کردن و برات هدیه آوردن دست گلشون دردنکنه کلیی عکس خییییلی  باحال با مایو کنار دریا که ۱۳خرداد رفته بودیم ازت انداخته بودم  که همش از مموری پاک شده.....فیلمهای مشهد هم توش بود و پ...
27 تير 1393
1777 16 30 ادامه مطلب

آتلیه ی تولد پرنسس ام

دوستم نزدیک یه ساله آتلیه زدن با شوهرشون که کارشون حرف نداره وقیمتشم خیییییییییلی مناسبتره....چند روز قبل تولد رفتیم آتلیه شون کلی ازت عکس انداختیم که اون موقع چون اول بهمن موقع امتحاناتش بود گفت نمیتونه واسه روز تولد آمادشون کنه و  واسه عکس بزرگ شاسی برای سرمجلسی مراسم جشن ات هم مجبور شدیم بریم آتلیه ی دیگه که ....که عکسش تو پست آتلیه ی 1 هست کاش اصرار میکردم وعکس شاسی رو هم سفارش میدادم به همین آتلیه که الان پشیمون نشم از کار آتلیه ی ... حالا  جدیدا عکسها آماده شده....بفرمایین تماشای عکسهای آتلیه امیدوار که توی عکسهای پرتره کارشون عالیه... ... چون دوست جون جونیمه وخییییلی هم دوسش دارم&nb...
8 خرداد 1393
2785 13 44 ادامه مطلب

عکسهای جامانده از 16ماهگی

  16ماه گذشت...عاشقانه ...بی وصف 16ماه گذشت ....مادرانه.....بی درد 16ماه گذشت کودکانه......بی غم نازنینم ممنونم از این زندگی... 17ماهگیت مبارک  این متن رو که همین الان با دیدن این عکسها از ذهنم تراوش شد تقدیم میکنم به زندگی ،دختر نازنینم محیا   گویند قلب هرکس اندازه ی مشت اوست ....قلبت چه زیبا در دستانم  جا خوش میکند... کوچک است اما آنقدر بزرگ که همه ی دنیای من با آن هم ترازو شده است دستانت... کوچک اند...اما عجیب قدرتی به من میدهند... بزرگ میشوی...اندازه ی دستان خودم... اما من هر روز بیش از پیش محتاج همین دستهای کوچکت ... پاهایت ...ظریف......
31 ارديبهشت 1393
3944 11 91 ادامه مطلب

تولد مامان الی و توصیف 15ماهگی مه گل

سلام سلام تولد تولد تولدم مبارک     :: بععععله بنده در چنین روزی درست روز معلم 12اردیبهشت روز دوشنبه موقع اذان صبح  توی ماه مبارک رمضان متولد شدم یه همچین دختر خوش یمنی هستم من من دختربهارم  خودشم از نوع اردیبهشت....چه شود     جالبه که  11 اردیبهشت یعنی دیروز هم درست روز عقدمون بود وسالروز ازدواجمون...   وعلی خان امسال با زرنگی تمام بایه تیرسه نشون زدن......برای روز زن و تولد وسالگرد ازدواج که همش افتاده امسال تو این دوهفته بلیط هدیه دادن برای سفر مشهد سه نفریمون که خیلی هوس کردم....پس تا آخرماه منتظرعکسهای سفر باشید ...
12 ارديبهشت 1393
2097 12 66 ادامه مطلب