پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

Thanks God for my life

صدای عشق رساتر از اینهاست...

1392/9/17 20:59
873 بازدید
اشتراک گذاری

 

بالاخره خبرهای خوش  ....فرشته   پوسیدیم به خدا این چند روز با این همه غصه

خوشحالم که تو دنیای مجازی دلهایی برای هم می تپد که در این زمانه ثروت بزرگی است

خدایا شکرت که آوا جون بعد از سه روز از بیمارستان مرخص شد.بانوی سه ساله ی کوچک! حضرت رقیه از تو هم سپاسگذاریم

عروسکی که نذر کردم یادم نرفته لی لی

اینم هدیه ی من از راه دور برای فرشته ی پاکم

المیرا جون خیلی برات خوشحالم عزیزم ایشالله که دیگه غم و غصه تو دلت نبینم

بد جور دلم واسه نی نی آوا تنگ شده لطفا یه عکسی ازش بذار تا خستگی و غم از تنمون بره

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

مامان محیا
17 آذر 92 22:11
salam azizam hamishe khosh khabar bashi vasash salavat nazr kardam khodaro shokr
مامان لي لي
17 آذر 92 22:21
سلام الهام نميدونم چي بگم فقط مرسي واقعاً مرسي نميتونم اشك هام رو كنترل كنم نميتونم جبران كنم ممنون كه شفاعت أواي من و خواستي ممنون از نذر و نيازات ممنون دلم پوسيد خيلي دلتنگ بودم ميبوسمت بيا عكس اوايي داغِ داغ
الی مامان آنیل
17 آذر 92 23:07
الهام جون خدا رو شکر وقتی مطلب قبلی رو خوندم خیلی ناراحت شدم و حالا با این خبر واقعا خوشحال شدم امیدوارم همیشه خوش خبر باشی عزیزم محیا جونو ببوسسسسسسسسسسسسس
الناز مامان طاها
17 آذر 92 23:20
اخه پماد و ميدن بچه بخورهالهام حالت خوب نيستها،برو بخواب
مامان لي لي
17 آذر 92 23:59
مرسي گلم💕💕💕💕💕💕
مامان کیان
18 آذر 92 0:46
خوب خدا رو شکرکه آوای عزیز حالش خوب شده.من امروز فهمیدم از صبح همش نگران بودم وناراحت ولی خدا رو شکر با این خبر خوبی که شما گذاشتین خیالم راحت شد.ایشالا همیشه خوش خبر باشین.
مامان محیا
18 آذر 92 2:05
واقعا روحم شاد شد امروز از ساعت 9 که بیدار شدم دست ودلم به هیچ کاری نمیرفت فقط هر یه ربعی یه بار میومدم پای نت تا خبری بگیرم .واقعا نی نی وبلاگ با این خبر روح دیگه ای به خودش گرفت .
مامان لي لي
18 آذر 92 4:15
يه نصيحت دوستانه: نگاهي رو باور كن كه وقتي ازش دور شدي منتظرت بمونه درست مثل نگاه خودت كه منتظر من و اوايي موند........ دوستت دارم💓
مامانِ عسل
18 آذر 92 14:04
تلنگر کوچکی است باران ، وقتی فراموش می کنیم آسمان کجاست !!!
نرگس
18 آذر 92 14:17
دستت درد نکنه الهام جون.... خداروشکر که اوایی الان توی اغوش مامان المیرا اروم خوابه
میم مثه محیا
18 آذر 92 15:00
خدارو هزار بار شکر ایشالله تنش همیشه سالم باشه خدا محیاگلی رو در پناه خودش حفظ کنه
الناز مامان طاها
18 آذر 92 16:43
بیا اینم اون پرسش و پاسخ
الناز مامان طاها
18 آذر 92 16:43
داروی له شدن پای پسرم رو پیدا کردم بالاخره بعد یک سال که هر وقت پسرم اسهال داشت به خاطر دندونای نازش ویا همینجوری ویروس بد اسهال به سراغش میومد وپاهاشو هم می سوخت هرچی پماد که بگید برای له شدن خوبه استفاده کردم حتی ترکیبی وهمچنین داروی گیاهی ولی زیاد اثری نداشت که خوبش کنه فقط با تمام شدن اسهالش خوب میشد دوستان تو پرسش وپاسخ هم کلی کمک کردن ولی فایده نداشت تا اینکه این بار یکی از دوستانم بهم یه لوسیون معرفی کرد مثل قطره هست اسمش بتامتازون _ناژو 1/. باور نمی کنید 3 بار زدم پاهاش خوب خوب شد به این راحتی رفتم از دارو خانه یکی دیگشو بگیرم ولی گفتن موجودیمون کمه فعلآ بیشتر از این نمیدیم تا اینکه روز بعد همسری یکی گرفت دیدم چقدر طرفدار داره شما هم اگه خدایی نکرده لازم داشتید می تونید امتهان کنید البته می تونید با پزشکتون هم مشورت کنید حتی شنیدم برا افراد بزرگ سال هم خیلی خوبه گفتم بیام بگم شاید بدردتون خورد
مامان لي لي
18 آذر 92 19:28
خصوصي
میم مثه محیا
18 آذر 92 20:38
راسی الهام جون ب محیاگلی مولتی ویتامین و مکمل چی میدی؟ قطره آهن چطور؟پلیز بیا وبم بگو
الناز مامان مهیار
18 آذر 92 21:58
خدا رو شکر میکنم و من از اون بانوی سه ساله متشکرم که هیچ بنده خداشو نا امید برنمیگردونه دستت درد نکنه که مارو خبر دارکرده بود.
مامان لي لي
18 آذر 92 23:29
مامان لي لي 18 آذر 1392 ساعت 21:50 'تو صورت آدمها؛ که یه زمانی صمیمیت و صداقت رو روایت میکرد، روزگاری آینه ای بود به نان چشم! آینه ای که همه اونچه که باید می فهمیدی توش پیدا بود، اما حالا نمیدونم اون آینه زنگار گرفته، یا واقعأ دیگه چیزی برای فهمیدن تو دلها نیست! نمیدونم دیگه چشمها چشم نیستن، یا دلها دل نیستن!
مامان لي لي
18 آذر 92 23:32
الهام جون هم از پست هايي كه براي اوا گذاشتي تشكر ميكنم هم بابت عروسكي كه نذر كردي هم بابت اينكه تو وب دوستان دنبال خبر از اوا بودي هم به خاطر احترامي كه گذاشتي و ميخواستي وب آت رو تعطيل كني........
مامان لي لي
18 آذر 92 23:44
💞خصوصي ((راز خود با يار خود هرچند بتواني مگو....... يار را ياري بود از يار يار انديشه كن))
مامان ستاره
19 آذر 92 2:06
سلام عزیز دلم... خوبی .. از بابت کامنت هات بی نهایت ممنونم عزیزم خیلی شرمنده می کنی عزیزم ... عروس گلم رو ببوس ... الهام جون من اومدم تا ازت خدا حافظی کنم چون دیگه نمی خوام به وبلاگ نویسیم ادامه بدم وبلاگمو حذف نمی کنم ولی دیگه پست هم نمی خوام بزارم ... چقدر به خودم بابت نی نی امیدواری بدم شاید بگی هر چی خدا بخواد درسته عزیزم ولی تا کسی جای من نباشه نمی تونه این خلا رو احساس کنه ... میام و به وبلاگاتون سر می زنم ولی دیگه چیزی نمی نویسم تا زمانی که نی نی بیاد تو دلم و بیام خبر خوش بزارم ... عزیز دلم حالم خوبه شاد شاد هستم فقط نمی خوام دیگه پست بزارم. از اینکه تو این مدت دوستای خوب و گل و مهربونی مث شما ها پیدا کردم خدا رو شکر می کنم بازم می گم میام سر می زنم ولی پست نمی زارم پس به خاط اینکه شرمنده محبتهاتون نشم و دلگیر نشید ازم دیگه برام نظر نزارید چون جواب نمی دم عزیزم فقط خودم میام به وبلاگ های شما و براتون نظر می زارم ... خیلی خیلی خیلی دوستتون دارم ... اگه بدی از من دیدی حلالم کن عزیزم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
خاله سمیرا
19 آذر 92 11:52
سلامتی تاجی است بر سر همگان،که فقط بیماران آن را میبینند. خدایا شکرت که دوباره لبخند رو به لب این مادر و دختر آوردی. ماشالا وبشون اینقدر رمزدار بود که هیچی نفهمیدم ولی خدارو 100هزار بار شکر...
مامان لي لي
19 آذر 92 14:22
خصوصي آجي😘
مامان لي لي
19 آذر 92 14:25
💛💛💛💛💛راستي خصوصيت اومده برام💛💛💛💛
مامان لي لي
19 آذر 92 14:31
ولي الهام اين و جدي ميگم محبت هات نسبت به اوارو هيج وقت فراموش نميكنم هيچ وقت تو بي نهايت به هردوي ما لطف داشتي هم با كامنت هات أروم شدم هم با پست هات هم وقتي ميدم همه جا كامنت هات هست كه تو وبلاگ بچه ها دنبال خبر از اوا و شفاي أوايي..... هم وقتي به خاطر من و اوا گفتي وب رو تعطيل ميكني هم .......... هم بابت نذر و نياز ها و دعاهات.......... هم شب بيداري هات و دل نگراني هات............ فقط از خدا ميخوام هميشه تو و محيا و همسرت سلامت باشين... اميدوارم دري جز سلامتي و خوشبختي به روتون باز نشه و هميشه با ارامش كنار هم باشين...
مامان لي لي
19 آذر 92 14:33
خصوصييييييييييييييييييييييييييييببييييييييييييييييييييييييييييي
میم مثه محیا
19 آذر 92 17:04
مامان لي لي
20 آذر 92 1:36
خصوصي💜
مامان اهورا (نرگس)
2 دی 92 16:21
خدا رو شکر...