این روزهای عروسک شیطون بلا
وای محیا ماشالله خیلی شیطون شدی...سینه خیز که میری میخوای به همه چی دست بزنی.همه چی رو لمس کنی.ولی بدی اش اینه که هر چی پیدا میکنی مستقیم میره دهنت! واسه همین باید همش چشمم بهت باشه.تا چیز کوچولویی رو نذاری دهنت
و حتما باید هر چیز تازه ای که کشف میکنی مزه مزه کنی حتی مبل !!!!
محیا : مامانی بذارم ببینم مبل چه مزه ایه؟؟؟
بد مزه بود خوشم نیومد! دهنم مور مور شد
روی زمین گریه میکنی که بیای بغلم ...بلندت میکنم گریه میکنی که بری پایین
وقتی خیلی کوچولو بودی فقط چهار تا چیز میخواستی
شیر
خواب
پوشک تازه
آروغ زدن
که قشنگ منظورت رو میفهمیدیم .اخه از همون اوایل سی دی زبان نوزادان رو تهیه کرده بودم وخیلی خیلی به دردم خورد
اما الان ماشالله خواسته هات انگشت شمار نیست
ولی بیشترش رو متوجه میشم.
مخصوصا وقتی مدام میگی اپ اپ اپ البته گاهی هم همین جور دکمه ی ریپیت ات گیر میکنه وتشنه باشی نباشی خوشت میاد و بازم میگی آپ آپ آپ ....
تازه پاهات رو هم با دستهات میگیری و میگی پاپاپاپاپا
نمیدونم واقعا منظورت پاهاته یا همینجوری شانسی در اومده! درسته هر وقت پاهاتو ماساژ میدم میگم پا ! ولی زود نیست که تکرار رو شروع کنی قربونت اون هوشت برم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عصر هم که میشه حوصله ات سر میره وگریه! مخصوصا اگه بابایی هم خونه نباشه
از اسباب بازیهات زود خسته میشی و دنبال چیزهای تازه میگردی که سرگرمت کنه
خلاصه با شیطنت های شما نمیدونم کی عصر میشه ؟! گاهی اصلا نمیتونم به کارهام برسم و میبینم شب شده ومن هنوز سرگرم تو.که آخر شب هم دیگه از خستگی غش میکنم بس که با شما وروجک سر وکله میزنم...
تو هم شدی اسباب بازی من! ولی با این فرق که من مثل شما زودی ازش سیر نمیشم
از حموم کردن واب بازی خیلی خوشت میاد.برعکس اون اوایل که با مادربزرگهات حموم میکردی واز آب میترسیدی وگریه! همینم بهم انگیزه داد که تقریبا از سه ماهگیت خودم حمومت کنم تا نذارم گریه کنی.و موفق هم شدم چون اونقدر همینجوری رفتیم دوتایی توی حموم نشستیم وبه صدای آب گوش دادیم که ترست ریخت...
همیشه هم مثل خودم بعد حموم قشنگ خوابت میاد
وقتی بعد حموم تمیز و خواب آلویی خیلی جیگر میشی
موهاتم خودم کوتاه کردم خیلی بلند شده بود و توی گرما اذیت میشدی
ببین چه خوردنی شدی
I LOVE YOU NiNi Weblog
غذا خوردنت رو هم که دیگه نگو...
فقط باید روی روروئک ات بشینی که سرت گرم شه ودهنت رو باز کنی تا غذا بهت بدم والا همچین دهنت رو محکم میبندی که زورم بهت نمیرسه!!!
اینجا هم فکر کنم توی آخرین قاشق سرت خلوت شد ومتوجه شدی که مزه ی سوپ رو دوست نداری!
محیا: مامان سرم شلوغ بود سو استفاده کردی ها !
این چی بود دادی خوردم ؟؟