تقدیم به مادر کوچک فردا۰۰۰
خدایا در این روز مادر به یمن بهترین بانوی عالم
همه ی مامانهای گل رو واسه نی نی نازهامون حفظ کن
الهی آمین
محیا بانو این گل رو تقدیم میکنه به همه ی مامانهای وبلاگی و دوستهای گل مامانی
روز همتون پیشاپیش مبارک خاله ها
ای زن، ای الطاف دستِ حضرتِ پروردگار
ای تو بهتر از همه هستی، به صد ره آشکار
خنده ات چون روشنایِ صبحِ هستی، پر ضیا
خنده ات چون دامنِ عرش خدا، مهدِ صفا
زن روزت مبارک
مکرر گشته ام از زندگی سیر /بهای کادوی زن شد نفس گیر
چرا در روز زن طلا و سکه / ولی روز پدر شرت و عرق گیر !
زنان تحصیل کرده همسران خوبی از آب در می آیند
زیرا برای این که توضیح دهند که چرا غذا شور یا بی مزه شده
واژه های بیشتر و باکلاس تری در دست دارند !
محیا بانو : اصن دس بزنین میخوام پاشم به افتخال مامانم و خاله ها بلقصم
همه آماده؟ میخوام بلقصم ها...
وااای خدا خزالت میچشم
مامانی گوست لو بیال یه چیزی بپلسم...! کدوم مدلی بلقصم؟
حالا دس دستمیخوام آذلی بلقصم
چیه ؟ چلا میخندین؟ خنده داله؟
گل من قربون اون صورت خوشگلت برم
تو دلت غم نشینه،قربون اون دلت برم
پاشو باز با من برقص تا گل بریزم زیر پات
تاکه آتیش بکشی صحنه رو با دلبریات
خوشگلا باید برقصن...
خوشگلا باید برقصن...
حالا همه باهم...
و اما ماجرایی داریم با این دوربین.....
...
مانی دولبین لو نمیده به من...
من دولبین میخوام..
میخوای هواااال بچشم همسایه ها بیان؟
اجه میتونی بیا منو بجیر؟
مانی بده دیجه اعصاب ندالم
آخه چقدر عتس میندازی؟ بابا اون دولبینو بده من ببینم چه سکلی افتادم
میزلم خودمو لت وپال میکنم ها...بده دیجه...
اصن من قهر میکلم میلم خونه همسایه...یه وخت نیای دمبالم...فهمیدی!خدافس
مادرم مادرم مادرم مادرم
..
بزرگ شديم ..و فهميديم كه دارو آبميوه نبود ..
بزرگ شديم ... و فهميديم بابابزرگ ديگر هيچگاه باز نخواهد گشت همانطور كه مادر گفته بود ..
بزرگ شديم ... و فهميديم چيزهايي ترسناك تر از تاريكي هم هست ...
بزرگ شديم ... به اندازه اي كه فهميديم پشت هرخنده مادرم هزار گريه بود .. و پشت هر قدرت پدرم يك بيماري نهفته بود ...
بزرگ شديم ... ويافتيم كه مشكلاتمان ديگر با يك شكلات،يك لباس يا كيف حل نمي شود ...
و اينكه والديمان ديگر دستهايمان را براي عبور از جاده نخواهند گرفت ، ويا حتي براي عبور از پيج و خم هاي زندگي ...
بزرگ شديم ... و فهميديم كه اين تنها ما نبوديم كه بزرگ شديم،بلكه والدين ماهم همراه با ما بزرگ شده اند ، و چيزي نمانده كه بروند
ويا هم اكنون رفته اند ...
خيلي بزرگ شديم ...
وفهميديم سخت گيري مادرم عشقش بود،
وغضبش عشق بود وتنبيه اش عشق بود
عجب دنيايي است ، و عجيب تر از دنيا چيست و چه كوتاه است عمرمان...
محیای من 'مامانی
همه ی تلاشم رو میکنم که برات همونی باشم که دلت میخواد
فقط یادبگیر همه ی جمله های بالا را۰۰۰
غضبم از عشق هست وقتی سر نخوردن غذا دعوایت میکنم
فریادم از دوست داشتن است وقتی راهی میروی که نباید بروی
اخمم از محبت است وقتی کاری میکنی که نباید انجام دهی
قهرم از آشتی است وقتی دلم میخواهد برایت ناز کنم
فقط یادت باشد،قلبم تک تک تپش هایش برای توست۰۰و آغوشم تنها برای آرامش دادن به تو
عاشقتم مادر کوچک فردا