پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

Thanks God for my life

گردش نیم روزه...

1392/6/28 10:10
808 بازدید
اشتراک گذاری

فکر نمیکردم به این زودی کامنت های پست قبلی به بیش از 15 برسه و پست جدید رو بذارم...الوعده وفاقلب

ممنونم از نظرهاتون مخصوصا مامان برسام گل خودم که تعداد کامنت هاش توی یه پست رکورددار شد

برای کسایی که تازه اومدن باید بگم اگه توضیحات گردش رو میخواین بفرمایید پست قبلی اونجا نوشتم ...

این سه تا عکس اول ات رو  خیلی دوست دارم...هنر خودمهنیشخند حال کردی؟؟؟

جدی  خیلی به عکاسی علاقه دارم فرصتش گیر بیاد میرم دنبالش....

اصلا کاش به جای این همه درس ورشته ی وریاضی و مهندسی که خودمو کشتم  از همون دبیرستان میرفتم هنرستان دنبال عکاسی حرفه ای ...والا !

اگه برگردم گذشته همون کار رو میکنم.هم الان حسابی پول میزدم هم مغز واعصابم بابت این رشته های سخت داغون نمیشدعصبانیشما هم همینکا رو بکن.برو دنبال عشق وحالت

مهندسی تو مملکت ما واسه خانم ها مساوی حسابداری هست مگه اینکه پارت گردن کلفت داشته باشی یا تا دکترا خودت رو کباب کنی که شاید کار خوب گیرت بیاد.

محیا ناز: مامان آخه وبلاگ من جای این چرت وپرت هاست؟؟؟؟سوال

 

 

 

این روزها همش میگی او   او  او  .....اینم شواهدش از فرم دهن کوچولوت

 

 

 

فدای نشستنت ...انگار که قشنگ اومدی آتلیه چه ژستی

اینم از شما وثنا( دختر خاله ی کوچولوی مامان الی) که هی برای شما گل میچید می آورد ومنم میگفتم نده دستش عزیزم حساسیت میده

 

ممنون از بازدیدتون. حالا بفرمایید نظر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

محیا2بهمن
27 شهریور 92 15:45
سلام خاله الهام
واااااااااااااااااااااای چقدر پست جدید
من حسودیم میشه بهت الهام جون
من هرکار میکنم نمیرسم بیام حتی یه نطر بدم

چقدر عکس جدید چه میکنه این خاله الهام خوبه گردشتون یه نیم روز بوده من موندم اگه مسافرت برید دیگه چندتا پست میذاری
محیاناز هم مثل همیشه دوست داشتنی و جیگر شده
الهام جون بی صبرانه منتطریم تا از خودت رونمایی کنی

آخه چرا نمیرسی؟؟؟مگه الان هم شاغلی؟؟ مگه از صبح تا عصر تو خونه چیکار میکنی؟ از بس که مسافرت نرفتیم ندید بدید شدم دیگه!!هه هه هه
الناز مامان طاها
27 شهریور 92 18:00
بازم مثل همیشه زززززیییییببببباااااااا بود،البته مامانی ناگفته نمونه که سوژه عکسهاتون تکه...........


اونم چه سوژه هایی...
خیییییییییییییلی ممنون
مامان آوا
28 شهریور 92 1:29
سلام به مامانی و دخمل خوشکلی خوبین؟هزار ماشالله چقد این لباسه بهش میاد.نمک به بارش از طرف من وآوایی بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس


خیلی ممنون .خدا رو شکر بد نیستیم
ببوس آوا جون رو برا من
مامان امین
28 شهریور 92 21:09
وقتی میگی او او او خییییییییییلی با نمک میشی محیا جونم..


آره آدم میخواد لب هاشو بگیره ...بوس خاله
مامان حلما
29 شهریور 92 0:47
سلام ماشاالله به مامانی مهربون و پر حوصله اگه عکاسی میخوندی دیگه چه عکسایی میگرفتی همین الآنشم همه عکسات محشره محیا جونم که سوژه خوبی برا عکسای مامانشه با این ژستای خوشگلی که میگیره


ممنون از تشویقت عزیزم
اره سوژه ی خوبی برا تمرین شده.
پروانه
29 شهریور 92 0:55
سلام عزیزم مث همیشه باسلیقه و با حوصله
راستی کو پس عکس خودت؟ خیلی وقته ندیدمت بذار حداقل از دور ببینمت،


مرسسسسسسسسسسسسسسسسی .میذارم عزیز
میم مثه محیا
29 شهریور 92 8:10
به به به

محیاگلی خاله چه ماه شده

دهن خوشگلش کوچولوه وفتی اووو میگه میشه یه نقطه

ایشالا همیشه ب گردش

منم موافقم ک اصلا نباید رشته ی سخت رفت،فقط باید طبق علاقه رشته انتخاب کرد مخصوصا خانوما ک نگران پول درآوردن نیستن


قربونت خاله .بوووووووووووووس
آره ولی خداییش الان با این وضع اقتصادی خانوم ها هم نگران پول در آوردن هستن...مگه نیستیم؟؟؟؟
مامان ستیا نفس
29 شهریور 92 11:20
عزیز دلم قوربون اون او او گفتنت واون لبهای کوچولوی غنچه ایت


مرررررررررررررررررررررررسی
ببوس ستیا جون رو برا من
مامان آرتین
29 شهریور 92 18:11
ای قربون او او گفتن بشم با اون لبای کوچولوتراستی الهام جون قولت یادت نره ها،رونمایی از عکست آخه خیلی مشتاقم روی ماهتو ببینم


ممنون خاله
باشه حتما
مامان آوا
30 شهریور 92 12:11
بخدا وقتی محیا جونو میبینیم انرژی میگیرم خیلی دوسش دارم چقد شبیه ثناست نوشته بودی دخترخاله ت آره؟
خصوصی داری


قربون شما خاله ی مهربون.بووووووووووووووس
جدی؟ شبیه اند؟؟؟آره دختر خاله امه.اخه من نوه ی بزرگم و بقیه همه کوچول موچول اند
.یعنی مامانم خواهر بزرگه
الناز مامان طاها
30 شهریور 92 12:22
خصووووووصصصصصيييييييييي عزيزم من اهل يزد هستم


آخه جواب نداده بودی گفتم شاید نمیخوای بگی!!!!خوشمزه. چه جای خوبی
الناز مامان طاها
30 شهریور 92 18:06
ما منتظر ديدن روي ماه مامان الهام هستيما فكر نكني يادمون رفته






ای وای عجب قولی دادم!!! میبینم که مورد استقبال واقع شده!!!راستش میخوام توی یه پست عکسهای بچه گی خودم وعلیرضا رو بذارم وعکس الانم رو ...در اسرع وقت







الناز مامان طاها
30 شهریور 92 21:19
ما آپیم
عاطفه مامان الای
30 شهریور 92 23:32
سلام الهام جون ممنون که بهم سر زدی من لینکت کردم دوست عزیزم من دو روز پیش همه وبلاگت رو نگاه کردم یادم رفته برات پیام دادم یانه؟دادم؟ خودم که نبودم میبوسمتون دخترت خیلی نازو شیرینه


علیک سلام عاطفه جون
همه ی وبلاگ رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
نه بی معرفت پس چرا پیام ندادی برای اون همه پست؟
ممنون شما هم لینک شدی عزیز
عاطفه مامان الای
31 شهریور 92 11:47
حتما اشتباهی شده من پیام دادم حتی تو قبلا هم نمایشگاه رو پرسیده بودی کی تا کی هست منم نوشتم تا دو سه روز دیگه دوست گلم جمعه تموم شد ولی نمایشگاه بین المللی هرسال نزدیک باز شدن مدرسه ها همیشه دایر میشه میتونم اگه فهمسیدم که برگزار میشه بهت بگم یعنی تو این یک ماه شما شاه گلی نرفتین؟ که نمایشگاه رو ببینین؟من منظریه میشم دوست من شما کجای تبریزی؟






آهان یادم اومد


آخه من یه الای دیگه هم دارم با اون قاطی کردم


نه نرفتیم آخه شما نزدیک هستین .ما خیلی به شاهگلی دوریم ...نزدیک سهند.اگه تشریف میارین آدرس دقیق بدم در خدمت باشیم







شقایق
1 مهر 92 16:49
جونمممممم این عروسک نازو خدا حفظت کنه


فدااااااااااات
بهار مامانه برسام
6 مهر 92 14:41




گلم سلام



دلم برات یه ذره شده بود



به خدا خیلی ماهی



خدایا این ناز دخملی هزارماشالله چشم کف پاش خیلی خیلی عسله هزارماشالله به این دخمل خوشمل



خانم گلم عزیز دلم ممنون از محبتت که بهم لطف داشتی و تویه پست اسمم رو آوردی



گلم خودت و ناز گلت انقدر ماهین که صد تا کامنت هم بزارم بازم کمه



گلم بازم میام پیشت



الان برسام دیگه نمیزاره بیشتر بمونم








خوشحالم که به سلامت برگشتین



ما هم دلمون واستون تنگیده بود



شما خیلی لطف داری گلم



ماهی از خودته



منتظرپست ها وعکسهاتون هستیم