پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

Thanks God for my life

عکسهای محیا در اوایل هشت ماهگی

1392/6/9 11:37
1,301 بازدید
اشتراک گذاری

باغ یاقوت - خونه ی جدید دایی بابایی- و شرح حال لواشک خوریت!!!

....

 

سه شنبه ی هفته ی پیش دخترعموی عزیزجون همه ی ایل وطایفه رو به باغ جدیدشون برای عصرانه دعوت کرده بود که خیلی هم خوش گذشت وشما توی عکسها  بغل وجیهه جونی (دخترعمه)و عکاس طبق معمول مامانیعینک

راستی دارم نهایت استفاده رو از این لباسهای خوشگلت میبرم...

چون تابستون داره تموم میشه و واست کوچیک میشه و هم  از خوش شانسی ات امسال رنگ سبز خیلی مد شده و با اینا شیک میشی

و هم اینکه با افتخار میخوام ببینن چی واست دوختم؟؟!!یول

 

این پابندهای خوشگل با گل سرت رو عزیز برات بافته بود وآورده بود اونجا.دست گل اش درد نکنه

این مادر بزرگت خیلی دوستت داره عزیزم یادت نره.فقط این روزها به خاطر عمل 4 ماه پیش خیلی از پاهاش درد میکشه ونمیذاره کارهاشو انجام بده وافسرده میشه .با اون دل فرشته ایت براش دعا کن که زودی مثل قبل خوب خوب شه

(لطفا شما هم برای عزیزجون دعا کنید که  خوب شه تا حال منم هم خوب تر شه وپست های جدید از حال عزیز ومحیا بذارم...ممنون)

 

اینم از خونه ی جدید دایی علی اینا....مبارکشون باشه

قربون خنده ات برم البته مادر توی پشت صحنه با شکلک در آوردن خودشو به آب وآتیش زد تا خندهات رو در بیارهخندهکلا از دلقک بازی استقبال شدید میکنینیشخند

کم کم میتونی بشینی وتعادلت رو با گرفتن پاهات یا گذاشتن دستت روی زمین حفظ کنی ولی یه کم که میشینی خسته میشی ومیخوای بیفتی...اوه

اینم از نویدخان پسر دایی بابایی که خیلی دوستت داشت ومدام ازت توی خونه شون عکس میگرفت.واینجاشما همچنان محو تماشای دلقک بازی پشت صحنه!!!دلقک

لواشک خوریتم که قصه ای بود واسه خودش

این عکست رو بابایی انداخته...دیدم لواشک خیلی ترشی که ما خودمون از خوردنش چشم وابرومون میره توی هم !!!چشمکقشنگ نایلونش رو کنده وداده دستت!!!شما هم بدون هیچ عکس العمل به مزه ی ترش اش داری شیرین میخوریشقهقههفیلم اش رو هم گرفته

وای مامان یعنی شما مزه ی دهنت رو نمیفهمی یامثل بابات عاشق لواشک ترشی؟؟؟پس چرا با مزه کردن آبلیمو قیافه ات رو در هم میکنی؟؟؟؟بابات هم از آبلیمو متنفرهعصبانیبز عکس من! پس کشیدی به بابات؟ باااااشهسوالناراحت

اینجا هم فکر کنم با نگاهت داری به بابات میگی:

مرسی باباجون. دستت درد نکنه که همچین چیز خوشمزه ای رو دور از چشم مامان بهم دادیمتفکر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مرضیه مامان محیا2 بهمن
9 شهریور 92 13:47
سلام مامان الی
از ته دل واسه عزیزجون دعا میکنم ایشاا... هرچه زودتر سلامتیشون به طور کامل بدست بیارن
عکسای دخملی مثل همیشه خیلی قشنگ شده قربون لواشک خوردنت برم خاله
راستی الهام جون غذاخوردن دختری بهتر شده؟


خیلی ممنونم عزیزم
قربونت
اره عالی نیست ولی خدا رو شکر بهتر شده البته سوپی رو میخوره که خیلی خوشمزه شده باشه!!!
عذرا
9 شهریور 92 15:09
wooooooy khale gholboonet che khordani shodi tooooo,albate khanoomam shodiyaaaaa





elham jan khoobi?bah bah weblogetam aliye afarin





chan bariam nazar gozashtamaaaa mesle inke sabt nashode





booooooos be lope mahya goli o mamanish






خیلی ممنون خاله عذراجون


عذرا جونم .کجایی پس؟ نظرهاتو خوندم جواباتم گذاشتم اما شما دوباره ندیدی!!!!از عزیزه هم شماره موبایلت رو گرفتم و اسمس دادم بازم جواب ندادی .بهم زنگ بزن عزیز...







شماره ای که عزیزه داده بود ایرانسل بود!!!شماره ی منم همونه


مامان حلما
9 شهریور 92 16:14
همیشه به گردش و شادی
شیطون بلا نمیگی این جوری لواشک میخوری دهن ما هم آب میفته خاله.
ایشاالله عزیزجونی هم زود زود خوب بشه


قربونت برم عزیزم
اره دعا کنین که ایشالاه خوب شه
حلما جونم رو ببوس برا من
میم مثه محیا
9 شهریور 92 18:31
ایشالا همیشه ب خوشی و گردش

دست عزیزخانوم دردنکنه خیلی بهت میاد...انشالله صدو بیست سال عمرباعزت داشته باشن و شفای عاجل نصیبشون بشه

عکسای خونه دایی هم ک معرکه شده (در نتیجه ی تلاشهای زیاده مامانی)

میگن بچه ی اول ب باباش میره،قلبووون محیا ک ترشی دوستیشم ژنتیکیه



فدات عزیزم .ممنون که دعاش میکنین
ایشالاه مشگل اشنای شما هم زودی به خیر وخوشی ختم به خیر بشه
مامان امین
9 شهریور 92 23:27
واااااااای چه باغییییییییی!الهام جون فکر کنم کنم خیلی خوش گذشته بهتون چون عکسها که اینو نشون میدن و باغ زیباییه .قربون خنده های نازت برم محیا جیگر.مامانجون رو هم واقعا دعا میکنم و برای شفاش باهم صلوات میفرستیم.


اره جاتون خالی خوش گذشت...
خیلی ممنونم عزیزم
ترکان
10 شهریور 92 19:39
چه باغ خوشگلی و چه لباس و پابند نازی مرسی مامان هنرمندو از همه ی اینا خوشگل تر سوژه عکاسی بودهفندق کوچولومحیا گلی آبلیمو به این خوبی آخه چرا دوس نداری؟


ممنون خاله جون
ولی چراآدرستون رو نذاشتی؟؟؟!!!
مامان محیا
10 شهریور 92 23:39
مامان محیا جون من اون پست پراز احساستو خونده بودم واست کامنت هم گذاشته بودم .خیلی قشنگ بود .من بعضی اوقات که یه کمی دلم میگیره میام فورا پست میزارم دلم وا میشه دیشب داشتم یه پست میزاشتم ویک ساعت براش وقت گذاشته بودم یه دفعه محیا اومد آب رو ریخت روی لب تاب .حالا من و همسری میدویدیم دنبال سشوار تا خشک بکنیم .خدا خیلی رحممون کرد نزدیک بود لب تاب بسوزهپست پراز احساسی بود ولی حیف


ای وای!!چرا؟؟؟؟خوب دوباره بنویس مامانی
نا امید شیطونه.ولی راست میگی اون احساس نوشتن یه بار قشنگ تراوش میکنه...ولی بازم تلاش کن
مامان محیا
10 شهریور 92 23:41
هزار ماشالله گلیه واسه ی خودش هرروز خوشگل تر میشه آدم میخواد بخوردش.


فدات بشم عزیز.لطف داری
میم مثه محیا
11 شهریور 92 10:39
خصوصی داری عزیزم
الناز مامان طاها
11 شهریور 92 15:50
واي عزيز دل خاله مثل هميشه عكسهات خوشگل و نازنانشاالله حال عزيز جون هم زودتر خوب بشهقربون لواشك خوردنت عروسكم


خیلی خیلی تشکر میکنم از این همه ابراز محبت ات عزیزم
ayhan
11 شهریور 92 18:24
سلام و صد ماشاالله به محیا جون
بیشتر به ما سر بزنید منتظریم


مرسی .باشه حتما
مامان آرتین
11 شهریور 92 18:59
سلام عزیزم لباست خیلی خوشگله دست مامان دردنکنه دست عزیز جونم از بابت پابند و گل سر درد نکنه دعا میکنیم حالشون هر چه زودتر خوب بشه.خونه جدید دایی علی هم مبارک باشه.راستی قربون لواشک خوردنت بشم


میبینم که کل مطالب رو به دقت مطالعه کردی مامانی(خنده) مرسی .قربونت
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
12 شهریور 92 4:28
شیطونک خوشگل با اون خنده های نازت


بابایی محیا
13 شهریور 92 16:52
like
ساره دختر خاله نفس
23 شهریور 92 22:56
سلام وب خوبی دارید به وب ما هم سربزنید.لطفا برای 4 تا پست جدید مون نظر بدید ممنون میشم.با تبادل لینک موافقید؟؟



خیلی ممنون چرا که نه!