عکسهای محیا در اوایل هشت ماهگی
باغ یاقوت - خونه ی جدید دایی بابایی- و شرح حال لواشک خوریت!!!
....
سه شنبه ی هفته ی پیش دخترعموی عزیزجون همه ی ایل وطایفه رو به باغ جدیدشون برای عصرانه دعوت کرده بود که خیلی هم خوش گذشت وشما توی عکسها بغل وجیهه جونی (دخترعمه)و عکاس طبق معمول مامانی
راستی دارم نهایت استفاده رو از این لباسهای خوشگلت میبرم...
چون تابستون داره تموم میشه و واست کوچیک میشه و هم از خوش شانسی ات امسال رنگ سبز خیلی مد شده و با اینا شیک میشی
و هم اینکه با افتخار میخوام ببینن چی واست دوختم؟؟!!
این پابندهای خوشگل با گل سرت رو عزیز برات بافته بود وآورده بود اونجا.دست گل اش درد نکنه
این مادر بزرگت خیلی دوستت داره عزیزم یادت نره.فقط این روزها به خاطر عمل 4 ماه پیش خیلی از پاهاش درد میکشه ونمیذاره کارهاشو انجام بده وافسرده میشه .با اون دل فرشته ایت براش دعا کن که زودی مثل قبل خوب خوب شه
(لطفا شما هم برای عزیزجون دعا کنید که خوب شه تا حال منم هم خوب تر شه وپست های جدید از حال عزیز ومحیا بذارم...ممنون)
اینم از خونه ی جدید دایی علی اینا....مبارکشون باشه
قربون خنده ات برم البته مادر توی پشت صحنه با شکلک در آوردن خودشو به آب وآتیش زد تا خندهات رو در بیارهکلا از دلقک بازی استقبال شدید میکنی
کم کم میتونی بشینی وتعادلت رو با گرفتن پاهات یا گذاشتن دستت روی زمین حفظ کنی ولی یه کم که میشینی خسته میشی ومیخوای بیفتی...
اینم از نویدخان پسر دایی بابایی که خیلی دوستت داشت ومدام ازت توی خونه شون عکس میگرفت.واینجاشما همچنان محو تماشای دلقک بازی پشت صحنه!!!
لواشک خوریتم که قصه ای بود واسه خودش
این عکست رو بابایی انداخته...دیدم لواشک خیلی ترشی که ما خودمون از خوردنش چشم وابرومون میره توی هم !!!قشنگ نایلونش رو کنده وداده دستت!!!شما هم بدون هیچ عکس العمل به مزه ی ترش اش داری شیرین میخوریشفیلم اش رو هم گرفته
وای مامان یعنی شما مزه ی دهنت رو نمیفهمی یامثل بابات عاشق لواشک ترشی؟؟؟پس چرا با مزه کردن آبلیمو قیافه ات رو در هم میکنی؟؟؟؟بابات هم از آبلیمو متنفرهبز عکس من! پس کشیدی به بابات؟ باااااشه
اینجا هم فکر کنم با نگاهت داری به بابات میگی:
مرسی باباجون. دستت درد نکنه که همچین چیز خوشمزه ای رو دور از چشم مامان بهم دادی