عزیزم پارسال تو شب احیا که سه ماهه تو دلم بودی وقتی قرآن رو سر ها میذاشتن یه قرآن کوچولو هم واسه سر مبارک شما گذاشتم روی دلم و ... نذر کردم که اگه یه دختر سالم وخوشگل خدا بهم داد برای شبهای احیا لباس سبز براش بدوزم و اسم علی روش بزنم... اینم از اولین لباس قشنگت که خودم واست دوختم.خیلی بهت میاد پرنسس من شب اول خونه بودیم ولی شب دوم با هزار مصیبت با اینکه حالم هم زیاد خوش نبود درست اعت ٩ شب لباست رو تموم کردم و بعد افطار حاظر شدیم رفتیم مسجد حاج علی. شما هم تا ساعت ١ شب زنده داری کردی قربونت برم ولی بعدش گریه وگریه ...که خوابت میومد اما با اون سر وصدا نمیتونستی بخوابی.آخرش توی گوشهات دستمال کاغذی...