درد دل !

نظرتون در مورد شاغل بودن مامان ها  چیه ؟؟؟؟

حرف  وتجربه ای در مورد این نوشته هام دارین...؟؟؟

خاطره

دیروز 92.2.28وقتی خواب بودی بعد از مدتها خواستم برم خرید تا حال وهوایی عوض کنم آخه شاید باورت نشه از  وقتی متولد شدی سه چهار بار بیشتر نرفتم خرید !

شما رو گذاشتم پیش بابا علیرضا ورفتم بیرون تا دو ساعته برگردم باورت نمیشه وقتی اومدم یه ساعتی میشد که بیدار شده بودی و یابات میگفت بی قراری وگریه میکردی تا من رو دیدی دست وپا زدی وخندیدی بغلت کردم و بوسیدمت  مثل یه پیشی ملوس تو بغلم ساکت و آروم شدی بعدش دراز کشیدم تا بهت شیر بدم اما یه ذره که خوردی  با تمام احساس شروع به صحبت کردی انگار حرفها تو دلت جمع شده بود ...ااو ااو اینگو ....

از دیروز ناراحتم از اینکه بخوام به خاطر یه چندرقاز حقوق توی مدرسه ی غیرانتفاعی یخوام تو رو حتی برای چند ساعت بذارم پیش کس دیگه حتی پیش کسانی که میدانم خیلی دوستت دارند... با اینکه لیسانس مهندسی از دانشگاه تبریزم دارم ولی به خاطر تو اصلا به کار تمام وقت فکر هم نمیکنم حتی اگه با حقوق بالا باشه   فکر کردم  تدریس هر روز  همش 6 ساعته و میبرمت مدرسه واونجا مربی نگهت می داره   ولی مگه میشه اونجا هر وقتی که تو خواستی باهام حرف بزنی پیشت باشم .مگه میشه بدون دغدغه مثل امروز بغلت کنم و حرف بزنیم ؟مگه میشه سر کارهر وقت که بیدار شدی مثل خونه زود بیام پیشت نازت کنم و بگم :"سلام عزیزم  بیدار شدی مامان ؟ ماساژت بدم تا سر حال شی ... مگه میشه وقتی گریه میکنی و میخوای بخوایب دستت رو بگیرم آروم برات لالایی یخونم ورو پاهام بخوابونمت ؟وقتی اینارو می نوشتم یاد بچه های شیرخوارگاه میفتم وبغض گلومو میگیره آخه  هیچکس جای مامان نمیشه .

با خودم میگم آخه پس  اینقدر در س خوندم واسه چی ؟ واسه اینکه بمونم خونه ؟ ولی وجدانم اجازه نمیده راحتی تو رو از بین ببرم  فرشته ی کوچولو. میخوام خودمو آروم کنم ومیگم همه که درس رو واسه حقوق گرفتن نمیخونن مخصوصا خانمهای بچه دار مزیت تحصیل دانشگاهی مامان ها به وضوح برای بچه هاشون قابل شهوده ...  ولی باز هم با خودم کلنجار میرم    شما خودت  نظرت چیه مامانی؟!به نظرت خونه برات خوبه یا مدرسه؟