پرنسس خونمون محیا پرنسس خونمون محیا ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

Thanks God for my life

پیک نیک خواب!

دیشب ساندویج کباب درست کردم و با عزیزجون وبابایی رفتیم بیرون ولی شماسوار ماشینمون که شدیم خوابیدی تا وقتی که میخواستیم برگردیم که علت برگشتنمون هم حمله ی مورچه ها بود که چون بابایی نون باگت کنار لونشون خورد کرد همشون اومدن بیرون و تا نزدیکی زیر انداز ما هم رسیدن... کاش عکسش رو مینداختم یادم رفت ...
13 تير 1392

توصیه به مامانها

میخوام تجربه ای که در مورد مینی شو دارم بهتون بگم... وقتی  مامانم این وسیله رو رای سیسمونی محیا خریده بود همه بهم میگفتن به درد نمیخوره و توی لباسشویی هم میتونستی لباسهای بچه رو بشوی و از این حرفها .... منم پشیمون شدم و رفتیم یه چیز دیگه جاش ورداریم ... فروشنده گفت قبل از پس دادن برو از خوهرخانومم که بالای فروشگاه میشینن برو سوال کن که از این وسیه استفاده میکنه ... منم رفتم و نسرین خانوم ز سیر تا پیاز این دستگاه رو بهم یاد داد و گفت خیی ازش راضیه . دستش درد نکنه تا اومدم راهش انداختم . حالا اگه این دستگاه نباشه روزم شب نمیشه حتی دو روز که بخوام برم خونه مامانم با خودم میبرمش. به نظرم برای هر مامانی لازمه که دستهاش با شستن هر روزه ی لبا...
12 تير 1392

مثل گل

ببین خداییش شما خوشگلی  یا این گل ؟؟؟  معلومه دیگه شما            چیه مامانی؟ واسه چی تعجب کردی !!! هان؟     ط ...
12 تير 1392

گردش تابستونی

دیروز باغ خاله اینا دعوت بودیم برای آش و دلمه و بادمجون .... شما هم که طبیعت دوست!!!خدا رو شکر بهت خوش گذشت... اینم از عکسهات وخاطره هات   دفعه ی اولی هست که فواره میبینی و واسه همینم تعجب کردی ولی آخرش خیلی خوشت اومده بود. از صباجون هم واسه انداختن این عکسهای قشنگ  تشکر میکنیم   اینم از عکس مهدی و ثناکوچولو                             با یه انگشت سیر نمیشی قربونت برم؟؟؟ ...
11 تير 1392

زیمناستیک

چه ژیمناستیکی کار میکنی وروجک؟ماشااله انعطاف بدنتم خوبه. البته زیاد باهات کار کردم ها! موقع ماساژ دست وپاهاتو از پشت برعکس به هم میرسونم و تمرینهای دیگه.. . روی پوشکتم دست گذاشتی که تبلیغات نشه؟؟؟؟!!!! آفرین دخترگلم ...
7 تير 1392

چرخش به طرفین

ماشاله تقریبا از ده روز مانده به شش ماهگیت میتونی قشنگ خودت از پشت به روی شکم بچرخی .خیلی هم ذوق زده وخوشحال مشی ولی دوباره نمیتونی به حالت اولیه برگردی و گریه میکنی که بیاین  کمکم کنید... عزیزم آدم که موقع مشگل گریه نمیکنه تلاش میکنه ...!!! منم مستقیم برت نمیدارم یه دستت رو به حالت راست قرار میدم وسعی میکنتم با غلت دادنت یادت بدم که خودت چطور دوباره برگردی... کم کم یاد میگیری عزیزم . فعلا زوده برای چها دست و پا رفتنت عجله نکن تا مامانی هم کارش در نیاد که بیاد همه جا دنبالت..   ...
6 تير 1392

شونه خوری!

داشتم آماده ات میکردم که بریم مهمونی عمه اینا که از حج اومده بودن اومدم دیدم سخت مشغول مزه کردن شونه هستی... ! و وقتی هم ازت میگرفتم گریه میکردی! گویا خیلی به دهنت مزه کرده بود تازه لباستم مارکداره! ببین مارکش روشه و هنوز پاره اش نکردم   ...
6 تير 1392

ورود به شش ماهگی مصادف با نیمه شعبان

      دختر نازنینم انشاله که به حق حضرت مهدی شما وهمه ی فرشته های زمینی , نی نی کوچولوهای همه دنیا  زیر سایه اش زندگی پر از محبت و برکت داشته باشین                    پرنسس نازنین شش ماهگیت مبارک  .  یا حضرت مهدی تو رو قسم میدم  به حق مادرت زهرا پشت و پناه دخترم باش از چشم بد نگهش دار و برای عاقبت بخیر شدنش دعا کن.میخوام توی همین وبلاگ به اسم مبارک مهدی بیمه اش کنم و برای کادوی  تولدت آقاجون توی سر برگ وبلاگم  ذکر صلوات برای ظهورت باز میکنم تا تو هم به خیر...
6 تير 1392

عکسهای بامزه و 10 روز تا اغاز شش ماهگی

    محیا گلی: وای مامان بذار دامنمو بندازم زشته    ای   وای  یعنی پوشکم  دیده شد؟؟   اشکال نداره بابا ...خنده رو عشقه   هورا هورا چه دختر خوب ونازی ام من   دختر نازنینم واقعا که معنی اسمت خیلی برازندته ... زندگی   دارم فکر میکنم روزهایی که تو نبودی چطور زندگی میکردم و روزهای کسل کننده به یادم میاد . درسته الان به خاطرت فعلا از خیلی چیزها زدم  مثل ادامه تحصیلم برای ارشد مهندسی یا شغلم. ولی مطمینم  اگه برای شما وقت بذارم چیزی رو ازز دست نمیدم . قصد دارم یکی دوسالی از همه چی به خاطر دخت...
25 خرداد 1392