Thanks God for my life

این متین عروسک مامانیه که دوران دبیرستان دوستام برای تولدم کادو گرفته بودن             ...

بابایی عکس ده روزه ات برای دوستاش گذاشت تو فیسبوک وکلی مشهور شدی و وقتی تو روزهای مهمونیت میومدن خونمون اکثرا میگفتن که : تو فیسبوک دیدنت و ...خیلی خوششون اومده بود از فرشته ی من   ...

  an gry bird ای که فاطمه کوچولو بهت داد با لباسهایی که عزیز واست بافته خیلی مچ میشه! مگه نه؟     ...

هرپستونکی که واست خریدیم نخوردی که نخوردی ! خوب کاری میکنی مامان ,  آدم عاقل که چیزپلاستیکی بیهوده رو نمیخوره .قربونت برم که اینقدر باهوشی راستی اون سه تا عروسک پلاستیکی هم مال بچه گیهای بابا علیرضاست که خیلی دوسشون داره ! آخه مرد گنده رو چه به این کارا !مگه نه؟ولی خداییش خیلی باسلیقه بوده .باباتو میگم! ...

امروز 2 اردیبهشت دقیقا سه ماهه شدی جیگرم و توی این سه ماه به ما مثل معنی اسم قشنگت "زندگی"بخشیدی . از خدا سپاسگذاریم که سالم وسلامتی و ازش میخوام که همیشه شاد و سرحال باشی  . یه کوچولو سرماخوردی که باعث شده اشتهات کم بشه و کم شیر بخوری گلم که انشاله زود خوب میشی مامانم . راستی 10 روز دیگه تولد مامانیه درست 12 اردیبهشت روز معلم. راستی خیلی دلم میخواست تو هم اردیبهشتی میشدی ولی مثل بابات بهمنی شدی !!!ای ناقلا            عاششششششششششششقتم عزیزم ...

     و اینجا هم یه کم خوابالو و البته کمی اخمالو !!! ...

      ...

هر وقت که از همه چی خسته میشدی فقط با آویز متحرک بالای تختت مشغول میشدی , و من میرفتم به کارهام میرسیدم  و همیشه با تعجب به حرکتشون نگاه  و دنبالشون میکردی ......   واین هم حیرت محیا از نمای نزدیک! ...

...

دمپاییهای سبز مال بچه گیهای مامانیه که عزیز جون نگه داشته بود و زدیم تو دیوار اتاقت ...