گردش در نصف شب..!!!!!!
دیشب حدود ساعت 12 اینا خاله ندا زنگید که میخوایم بریم باغمون ..هستین؟
شما هم انگار که برنامه ریزی کرده باشی.قبلش قشنگ دو سه ساعتی خوابیده بودی و حالت حسابی ساز گردش میزد.
خلاصه به همراه عزیز اینا ومامان جون و خاله اینا تا ساعت 3نصف شب اونجا بودیم.
اونجا سردت شد خاله یه دستمال پیدا کرد که ببندی به سرت
وای که چقدر باهاش خودنی شده بودی...
آخه یه بچه چقدر میتونه خوشمزه باشه!!!!!!!!!!!
مواظب خودت باش چون همه اون شب قصد داشتند بخورنت
اینم از قیافه ی خواب آلودت که بالاخره ساعت دو ونیم شب خوابیدی..
.البته با تاب خوردن توی بغل عزیز جون!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی