عکسی از محیا با مدل موی متفاوت
برای دیدن بقیه ی عکسها لطفا ادامه مطلب...
بعععععله اون نی نی خوشتیپ بالایی با اجازتون خودمم!
البته مامان الی در سایز فسقلی
اونایی که قول خوردن زودی اعتراف کنن... مدیونی اگه باورت شده بود محیاست و بهم نگی
حالا بیاد جلو ببینم کی میگه محیا شبیه مامانش نیست!!!!!!!!
اینم از بقیه ی بچه گیم
اینم از بابای عزیزم و عروسکم سیمین... وای که چقدر زود گذشت ...آن روزها...
قربونت برم بابای خوبم که الانم واسه گرفتگی رگ هات بیمارستان بستری هستی
یادم میاد بچه گی هام هر موقع مامان میخواست دعوام کنه تو بغلت رو باز میکردی و میگفتی بدو بیا اینجا قایم شو
بابایی بازم بغلت رو باز کن که خیلی دلم میخواد از آدمهای دو روی این دورو زمونه قایم بشم
خیلی دوستت دارم باباجون یادم نمیاد از گل نازکتر بهم گفته باشی
هنوزم بهم میگی قزی بالا ...
دوستت دارم بابایی ایشالله که زودی سالم و سرحال بشی
خدایـــا !
به بزرگیـــــت قســـم …
توعکس های دست جمعی …
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …
آمیـــــن
و حال همان عشق ها و محبت ها نثار محیا...
ولی بابای نازم چقدر تو این زمونه پیر و شکسته شدی ...
وقتی موهای سفید پدرت رو ببینی اونجاست که یاد خودت میفتی که چقدر زود بزرگ شدی...
و یاد آن جمله ی معروف که ناگهان چه زود دیر می شود...
راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد …
حالا برای اینکه فضا عوض بشه عکسهای بابایی ....
راستی دوستای عزیزم از اینکه جویای حالم هستین و البته گله مند که کم پیدا شدم ...
باید بگم ببخشید چون یه مدته اونقدر از آدمهای وب دلم پره که حال و حوصله ی وب گردی از سرم پریده...شما هم اگه نظر دادین که به قولی از خانومی تونه و ایشالله که جبران کنم اگه نه هم که حق دارین
گه توضیح بخواین تو پست بعدی گذاشتم ...
این پست رو هم اومدم که یه کم حال و هوامون عوض شهاصلا شاید زین پس پست ها رو بر خلاف میلم رمزدار کنم! شااااااااید